عشق -الله-روح
عشق -الله-روح

عشق -الله-روح

داداش آریا2

عاشقت خواهم ماند ... 

                                                           بی آنکه بدانی

دوستت خواهم داشت ...

                                                           بی آنکه بگویم

درد دل خواهم گفت ...

                                                           بی هیچ کلامی

گوش خواهم داد ...

                                                           بی هیچ سخنی

در آغوشت خواهم گریست ...

                                                           بی آنکه حس کنی

در تو ذوب خواهم شد ...

                                                           بی هیچ حرارتی 

این گونه شاید احساسم از بین نمی رد 

آگاهی در خواب

چقدر تونستین روش کار کنین؟ میشه تو خواب مسلط و آگاه بود؟

الله

تعریفتون از الله در ذهنتون چیه؟ روزی چقدر باهش خلوت دارین و حرف میزنین؟ کجا عالم ایستادین؟ آیا شما بودین که انتخاب کنید تو چه خانواده ای بدنیا بیاین یا خدا خواسته؟

بازساری روح

سلام علیک به ارواح و اشباح که میخونن خخ

شما هر "احساس" را متفاوت می دانید. دلیلش این است که هر کدام با یک انرژی "متفاوت" بیان می شوند. و در هر زمانی شما از طریق آموزش می توانید انرژی های مختلفی دریافت کنید. به همین دلیل است که تکرار آموزش (که با انرژی همراه است) در طول زمان، انرژی شما را بیدار نگه می دارد.در طول سال گذشته، وقتی "به مدرسه بازگشتم"، تمام کتاب های موجود در لیست کتاب های پایه و پیشرفته را مجددا خواندم. می توانم بگویم، من هنوز هم در حال یادگیری هستم. احساس کردم که برای اولین بار است که آنها را میخوانم. خیلی خوشحال شدم و چندین کتاب دیگر را هم  مطالعه کردم. در طول خواندن کتاب "شما میتوانید شفابخش زندگی خود باشید" از لوییس هی، شروع به خندیدن کردم، زیرا هر چیزی که میخواندم در چندین کتاب دیگر هم بود، و در دوره‌ی ارشد موفقیت (SMC) و غیره حقیقت جدیدی وجود ندارد،   (Kevin-Trudeau)


به جمله که بنفش کردم چقدر اعتقاد داری؟

فروپاشی

دیشب رفقا اومدن ساعت 10 دنبالم رفتیم 

از شکستهای عشقی شون گفتن و ..... 

تو سی سال عمرم اینقدر گریه نکرده بودم  واسه خودم و رفقا 

تصور کن طوری بشی که به تشنج برسی و اورژانس بیاد ببردت بس که بترکی 


شبی بینظیر و تکرار نشدنی در کتاب زندگی من 

خدایا مزد دل عاشقان شکست خورده ست رو خودت بده و هدایت شون کن


مرور خاطرات

چندتا از دوستان قدیمی هستن وقتی میرم تو وبلاگشون یه حس عجیب و تازه پیدا میکنم 

اولی آوا  دختری سراسر نور و عشق

دوم ه لیا دختری خاص و متمایز

خیلی خوشحالم بعد از مدت ها رفتم و دیدم وبلاگشون رو

آینده

آینده ای بسازم که گذشته ام در برابرش زانو بزند


دیشب در جاده های سکوت
در ایستگاه عشق ،هر چه منتظر ماندم
کسی برای لمس تنهاییم ، توقف نکرد 

و من تنهاتر از همیشه به خانه برگشتم...

فرسایش

وقتی نیمه های شب یه مرد تو ماشین با آهسته ترین حالت ممکن داره رانندگی میکنه

وقتی تو این سرمای استخوان خرد کن ، شیشه هاش تا ته پایین و خودش غرق تو دود سیگارشِ

وقتی اونقدر غرق تو خودش که پشت چراغ قرمز چشمک زن چهار راه ، پنج دقیقه منتظر میمونه

وقتی داره بلند بلند با موزیک ماشینش اربده میزنه و هیچکس و هیچ چیز برایش مهم هم نیست

وقتی چشاش پر اشک شده و اشتباهی برف پاک کن ماشین رو میزنه

وقتی که فلشر میزنه ، اما نمیپیچه ..

وقتی همه ی اینا رو دیدین ،

آگاه باشید که دارید نابودی فرسایشی "یک مرد" رو نظاره میکنید .

وباز هم داداش آریا

قلبم را عصب کشی کردم! دیگر نه از سردی نگاهی میلرزد ، نه از گرمی قلبی می تپد !

مرد هایی از جنس من !

یه سری مردا هستن ... تیپ های سنگین خاصی میزنن، اکثراً مشکی پوشن اُدکلن خاص، مثلا لالیک میزنن قهوه رو بدون شیر و شکر میخورن: تلخه تلخ! 


مردایی که سوار ماشین مشکیشون میشن و ساعت 1 شب به بعد تنها تو خیابونا رانندگی میکنن در حالی که یه آهنگ خاص رو 100 بار گوش میکنن همونایی که تنهایی کافه و رستوران میرن شبا تنهایی قدم میزنن و سیگارشون رو بی تفاوت به همه چی میکشن از دور که نگاشون میکنی ابروهاشون گره خورده تو هم، همش فکر میکنن... ولی وقتی نزدیک میری و باهاشون صحبت میکنی با نگاه و آرامش خاصی باهات حرف میزنن! اینا بهترین آدما برا درد و دلن... همونایی که راجبه همه چی اطلاعات دارن و نگفته میفهمن... اما این مردا یه زمان مثل بقیه مردای معمولی بودن: اسپورت میپوشیدن، با صدای بلند میخندیدن، فوتبال میدیدن، چشم چرونی میکردن و ... خلاصه عین خیالشون نبود و رنگی بودن! تا اینکه یه روز، یه زن تو زندگی شون اومد... عاشق شدن... زنی که زندگیشون رو عوض کرد، تنهاشون گذاشت و رفت! از اون روز این مردا خیلی عجیب و خاص شدن خلاصه این مردا از دور خیلی خوب و جذابن ولی اگه بخوای وارد زندگیشون بشی... وقتی بهشون بگی دوست دارم، غصه رو تو چشاشون میبینی...! انتظار نداشته باش بهت بگن منم دوست دارم!!! مکالمه های تلفنیشون کوتاه و مختصره و اکثراً زیاد حرف نمیزنن... برا قرارشون عجله و هیجان ندارن این مردا دیگه خیلی سخت اعتماد میکنن اگه بهشون دروغ بگی، سعی نمیکنن ثابت کنن و مچ بگیرن و ... بلکه یه لبخند کوچیک با چشای خمار میزنن و آروم پا میشن و میرن وقتی رفتن دیگه هیچ وقت برنمیگردن حالا حالا ها گذشت ندارن و اصلا فکر نکن دل رحمن...! این مردا بزرگترین دردای دنیا رو تحمل کردن... یادت نره دیگه هر دردی براشون درد نیست...!

پ.ن:
داداش آریای گلم روحت شاد  ( گریه امان نمیدهد)
http://dusky.persianblog.ir/post/749/

عشق

سخته وقتی عاشق یکی باشی ولی ......

سخته بری ببینیش ولی .....

سخته بخوایش ولی ....

زندگی توهمی


مخاطب خاص

این روزها پر طرفدارترین بازی در بین آدمها ، بازی با “احساسات” است !!!

عوض شدن

آدم ها " عــوض نمیشن " فقط بعــد از مدتی...

" خود واقعیشون رو نشون میدن "

بهترین شعر

یه بنده خدایی میگفت 

مستم از جام تهی حیرانی -----باده نوشیده شده پنهانی 


اوایل نمیفهمیدم الان خوب میفمم