یه اتفاق جالب واسم افتاد البته مثل این چندتا دیگه هم واسم پیش اومد ولی این شیرینتر بود
یکی از عزیزان دل که وبلاگی به نام http://www.avatanha.blogfa.com داره و در سوم دی ماه 91 هم کامنت گذاشتم دوباره برگشته به وب و باعث افتخار شد دوباره بیشتر باهشون آشنا بشم
تو این همه آدم دورو برم و ازدواج ها به زیباییی و قشنگی این عشق تا حالا نشنیدم
واقعا زندگی سراسر محبت و عشقی رو داشتن و الانم با ازدواج دارن
خیلی بهم امید میده
سپاس
با خودم درگیرم و در توهم به سر میبرم مات و مبهوتم از خیلی آدما خیلی کارا خیلی حرفا خیلی چیزا
بیشتر رنج می برم ، آنها که باید مرا بنوازند،می زنند؛ آنها که باید همگامم باشند ، سد راهم می شوند؛
آنها که باید حق شناسی کنند ،حق کشی می کنند ؛
آنها که باید دستم را بفشارند، سیلی می زنند ؛
آنها که باید در برابر دشمن دفاع کنند ،پیش از دشمن حمله می کنند؛
و آنها که باید در برابر سم پاشی های بیگانه ستایشم کنند ، تقویتم کنند، امیدوارم کنند و تبرئه ام کنند ، سرزنشم می کنند ، تضعیفم می کنند ، نومیدم می کنند، متهمم می کنند ، تا - در راه تو- از تنها پایگاهی که چشم یاری دارم و پاداشی ، نومید شوم ، چشم ببندم ،رانده شوم … تا تنها امیدم تو شود ، چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند ، تنها از تو یاری طلبم ، تنها از تو پاداش گیرم ، در حسابی که با تو دارم، شریکی نباشد تا :تکلیفم با تو روشن شود ، تا تکلیفم با خودم معلوم گردد، تا حلاوت اخلاص را - که هر دلی اگر اندکی چشید ، هیچ قندی در کامش شیرین نیست
ضریب هوشی افراد مشهور
شاید برای اکثر ما جالب باشه که بدونیم شخصیت های مشهور و دانشمندانی که گاها در کتب درسی و غیردرسی(ویا از طرق دیگر) با آنها آشنا می شویم دارای چه مقدار از توانایی هوشی(Intelligence Quotient) یا به اختصار IQ هستند.
در ابتدا باید به این موضوع اشاره کنم , افرادی که دارای ضریب هوشی بالاتر از 130 هستند افرادی تیزهوش و آنهایی که دارای IQ بالا تر از 150 هستند را نابغه می نامند(مثل خود من!!)
آلبرت اینشتین: IQ=160
آرنولد(بازیگر ترمیناتور): IQ=135
بتهون: IQ=165
فرانکلین: IQ=160
بیل کلینتون(رئیس جمهور اسبق امریکا): IQ=137
بیل گیتس: IQ=160
پاسکال: IQ=195
بابی فیشر: IQ=187
داروین: IQ=165
چارلز دیکنز: IQ=180
آیزنهاور: IQ=122
هگل: IQ=165
گالیله: IQ=185
گری کاسپارف: IQ=190
جرج بوش پدر: IQ=98
جرج بوش پسر: IQ=125
هانس کریستین اندرسون: IQ=145
جیمز وات: IQ=165
کندی: IQ=119
گوته: IQ=210
کپلر: IQ=175
لئوناردو داوینچی: IQ=220
ناپلئون: IQ=145
نیکول کیدمن: IQ=132
شکیرا: IQ=140
شارون استون: IQ=154
اسحاق نیوتون: IQ=190
ولتر: IQ=190
http://pouyakholghi.blogfa.com/post-46.aspx
خسته شدم از خیلی چیزا و خیلی آدم ها
همیشه میگفت اینا که میگن بی حوصله و نا امید هستیم چطوری این طوری میشن
الان درک میکنمشون
داشتم وبلگش رو میخوندم
بارها و بارها گریه کردم
نه بخاطر اینکه احساسی شده باشم نه
چون داشتم همش فکر میکردم یک دختر چقدر میتونه مقاوم و صبور باشه
واقعا از ته دل واسش دعا میکنم هر جا هست زندگیش سراسر عشق و محبت و شادی باشه
راستش غبطه خوردم
کاش منم یک هزارم که نه یک میلیونیوم مثل او بودم
کاش منم مثل اون سراسر عشق و نور بودم
چه دنیای زیباییه و پر شگفتی
واقعا چقدر قدرت عشق زیاده و چقدر زندگی پر عشق به آدم نیور و توان میده
کاش .....
avatanha.blogfa.com
نمیدونم از کجا بگم
مینویسم تا یک روزی بیام مرور کنم و ببینم سطح فکرم کجا بوده و به کجا رسیدم رفتم جلو یا خیلی اومدم عقب
نمیدونم از اتفاقات بگم یا اعتقاداتم یا کارام یا نگاه به زندگی این دنیای لعنتی
بعد تو ﻳه صدای مزاﺣمی هیچ وقت ولم نکرد
ﻳﮧ صدای مبهمی که هر دم تو گوشم
ﻣیگه:
باﺧتی پسر!!!
باختی...........
کودکی را دوست داشتم
روزهایی که بجای دلم
سر زانو هایم
زخمی بود..
هرجا دلــــــــــــت شکست ،
خودت شکسته هاشــــــــــــو جمع کن
تا هر کســـــــــــی منت دست زخمیشو
به رخت نـــــــــــــــــــــکشه
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ... تا بخوانی و بفهمی که چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس نشد نیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ... لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار ... لمس کن لحظه هایم را تویی که نمی دانی من که هستم، لمس کن این باتو نبودن ها را لمس کن ...!
اشکهایش را نقاشی میکرد، با بیرنگ ترین مدادی که از گذشتهاش با خود آورده بود. بوی دلتنگی در اتاق؛ حس یأس نداشتن؛ صدای اصطکاک زندگی، میآمد. عبور بود از بغض.و رویایی که پایان نداشت.....
گاهی وقتها صدا دروغ میگوید؛
لحنها عوض میشود؛
آواها اشتباه میکنند؛
متن زندگی تغییر میکند؛
همین من میماند و من؛
همین حس؛
گاهی وقتها همین چند کلمه آنقدر برایمان تکرار میشود که خسته میشویم از؛
گفتن؛
از؛
افعال بیقاعده.
خدا آزاد هست..چون تنهاست...
من تنهام..چون آزادم...
گاهی وقتا, باید عشق رو فقط تو کتابها خوند و حس کرد...
عشق این روزها...
نمیدانم..
عشق در واژگان ذهن من, آزادی بود..رهایی از هرچه بند و قید است..
اما..
به اسارت کشیده شدنم..غیر معمول بود..
کاش غمش..فقط درد دوری بود..درد دل تنگی..
اما..
اسیر عذاب دردناک شدنم..فراری میدهد مرا..از خودم..از آینه..از آدم ها..
می خواهم وجودم را برهانم..
نه از عشق..
از این اسارت ظالمانه..
برای آزادی گاهی باید قربانی کرد..
دل را..
MoonLover
http://www.moonlover.parsiblog.com/