عشق -الله-روح
عشق -الله-روح

عشق -الله-روح

باختم

بعد تو ﻳه صدای مزاﺣمی هیچ وقت ولم نکرد
ﻳﮧ صدای مبهمی که هر دم تو گوشم
ﻣیگه:
باﺧتی پسر!!!

باختی...........

کودکی

کودکی را دوست داشتم

روزهایی که بجای دلم

سر زانو هایم

زخمی بود..

دل شکسته

هرجا دلــــــــــــت شکست ،
خودت شکسته هاشــــــــــــو جمع کن
تا هر کســـــــــــی منت دست زخمیشو
به رخت نـــــــــــــــــــــکشه

لمس کن

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ...

تا بخوانی و بفهمی که چقدر جایت خالیست ...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...

لمس کن نوشته هایی را که لمس نشد نیست و عریان ...

که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار ...

لمس کن لحظه هایم را

تویی که نمی دانی من که هستم،

لمس کن این باتو نبودن ها را

لمس کن ...!

پایان من

اشک‏هایش را نقاشی می‏کرد،

با بی‏رنگ ترین مدادی که از گذشته‏اش با خود آورده بود.

بوی دل‏تنگی در اتاق؛

حس یأس نداشتن؛

صدای اصطکاک زندگی،

می‏آمد.

عبور بود از بغض.و رویایی که پایان نداشت.....

تکرار

گاهی وقت‏ها صدا دروغ می‏گوید؛
لحن‏ها عوض می‏شود؛
آوا‏ها اشتباه می‏کنند؛
متن زندگی تغییر می‏کند؛
همین من می‏ماند و من؛
همین حس؛
گاهی وقت‏ها همین چند کلمه آنقدر برایمان تکرار می‏شود که خسته می‏شویم از؛
گفتن؛
از؛
افعال بی‏قاعده.